به هر طریق که باشد اسیر دشمن را

به هر طریق که باشد اسیر دشمن را

[ حسن حسینخانی ]
به هر طریق که باشد اسیر دشمن را 
توان خرید و نشاید خرید اسیر از دوست 

بلاکشان طریقت حقیقت راهند 
بجای عیش غم دوست را بگیر از دوست 

به روی خاک بپاشید خون عاشق را 
به وقت ذبح نخواهیم ما حصیر از دوست 

رضای دوست طلب کن صبر کن سعدی 
که دوستی نبود ناله و نفیر از دوست 

اگر ز عشق دلت چاک شد نشو درهم
که دل چو چاک شود زلف یار را شانه‌ست 

به فکر دل نفتادی صاحب از غفلت 
نیفتی که لیلی در این سیه خانه‌ست 

*****

کارم اگر نداشت پس اینجا چه می‌کنم 
منت سرم گذاشت مرا هم حساب کرد

اول بنا نداشت حسابم کند ولی 
وقتی که دید فاطمه دارم حساب کرد

ما را اگر خدا نخرد می‌خرد علی 
باید به روی شاه دو عالم حساب کرد 

این گریه قابلیت غفران نداشت که 
پس روی گریه‌های محرم حساب کرد 

چیزی نمانده بود که بیرونمان کنند 
ممنون حیدریم که درهم حساب کرد 

*****

ز خواهرم طلب تشت کردم و گفتم 
بیا کتاب عمر حسن پاره پاره افتاده 

به کوچه باغ دلم ره نمی‌برد شادی 
شب است و شعله به جانم دوباره افتاده 

تمام سینه‌ام ز سوز زهر می‌سوزم 
چنان‌که کار سخن با اشاره افتاده 

در آن زمان جگرم پاره پاره شد دیدم 
ز گوش مادر من گوشواره افتاده 

من آن عصاره‌ی دردم که ماه را دیدم 
در آستانه‌ی در با ستاره افتاده 

*****

الهی بشکند آن پایِ سنگین
که زهرای مرا از من جدا کرد 

هزاران بار دست از جان خود شست 
که از بازوی امامش بند باز کرد 

کتک خورد و به فکر شوهرش بود 
زمین خورد و امامش را دعا کرد 

نمی‌دانم چه شد در آن پس در
بجای من کنیزش را صدا کرد 

محمد اجر ذی‌الغربا مبارک 
چگونه امتت حقت ادا کرد

*****

در غربت کوچه نعره‌ی مست نزن
سیلی به ستاره‌ی من ای پست نزن

برگرد به خانه نامسلمان برگرد
قرآن علی‌ست بی وضو دست نزن

نظرات