غلام همت آن رِندِ عافیت سوزم
تبلیغات

غلام همت آن رِندِ عافیت سوزم

[ محمدحسین پویانفر ]
غلام همت آن رِندِ عافیت سوزم
که در گداصفتی کیمیاگری داند

هزار نکته‌ی باریک‌تر ز مو این‌جاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند

تو گدایی چو گدایان به شرطِ مزد مکن
که خواجه خود روشِ بنده‌پروری داند

*****
سَرور بانوان جَنَّت بود 
ان‌که در شعله‌های در می‌سوخت
حیدر اما در آتش خجلت
از درِ خانه بیش‌تر می‌سوخت 

اسدالله بود و امر خدا
داد صبرش به بزدلان جرئت
یک نفر داد زد سرِ زهرا
ای بر آن صاحبِ صدا لعنت

جمعیت پشت در فراوان بود
دسته دسته زدند بانو را
نور رویش که چشمشان را زد
چشم بسته زدند مادر را

ایستاد و فقط تماشا کرد
دست بر روی دست همسایه
ترس از مرگ در وجودش داشت
بود دنیا پرست همسایه

داشت نظم جهان بهم می‌خورد 
بانوی عالمین شد بی‌تاب
پیش چشم ابوتراب از تب
آب شد رفته رفته مادر آب

پیش از این‌ها خریده بود علی
تخته چوبی برای گهواره
از بدِ حادثه ورق برگشت
ساخت تابوت جای گهواره

کوهِ صبر است حیدر کرار
به غم و غصه دل نمی‌بازد
ولی این داغ داغ ناموس است
پهلوان را ز پا می‌اندازد

شرم بر این حکومت ننگین
هست حتی تصورش سنگین
مرتضی طعنه می‌خورد اما
قُنفُذ لعنتی شود تحسین

ماجرایی شبیه این ایام
سال‌ها بعد اتفاق افتاد
قاتلان حسین جمع و یزید
مثل قُنفُذ به شمر جایزه داد

کیسه ای را که دست خولی بود
از طلاهای قیمتی پر کرد
بابت دقت هدف گیری
خیلی از حرمله تشکر کرد

لب و دندان سیدالشهدا
تا که بازیچه‌ی یزید شدند
گیسوان رقیه مثل حسن
در همان کودکی سپید شدند

*****
شمع خموش ما را از خانه بردند
تابوت مادرم را شبانه بردند

ای لاله‌ی پرپر، مظلومه مادر... 

مدینه در نوای اَمّن یُجیب است  
مادر نرو که بابا بی تو غریب است

ای لاله‌ی پرپر، مظلومه مادر... 

واویلتا واویلا ،آه و واویلا...

نظرات