در چشمهای تو خدا را دید مولا

در چشمهای تو خدا را دید مولا

[ حاج حسن خلج ]
در چشمهای تو خدا را دید مولا 
با تو به خود بر خلق می بالید مولا 

[زندگی با تو بسکه شیرین بود 
شور چشمان مرا نظر زده اند] 

در خانه ای که خشت خشتش از بهشت است 
بوی خدا را از تو می بوئید مولا 

از چشمۀ فیض شما ای کوثر ناب 
هر روز جام عشق می نوشید مولا 

با اشکهایت اشک او میشد سرازیر 
با خنده هایت زود می خندید مولا 

آن روز وقتی پشت در رفتی ندیدی 
از غیرتش بر خویش می پیچید مولا 

پشت خدا خم شد ز بار غصه وقتی 
از دردِ بازوی تو می لرزید مولا 

جبریل با خیل ملائک روضه خوانت 
وقتی به قبر تو لحد می چید مولا 

وقتی که سر میکرد زینب چادرت را 
او را میان گریه می بوسید مولا 

امروز بر خاک مزارت اشک مهدی ست 
دیروز بر قبر تو می نالید مولا 

**********

نظرات