خیال کن پسری مادرش زمین بخورد

خیال کن پسری مادرش زمین بخورد

[ حسین طاهری ]
خیال کن پسری مادرش زمین بخورد 
به پیش چشم ترش یاورش زمین بخورد 

خدا کند که نبینی یگانه مادر تو 
همین که پا شود از بسترش زمین بخورد 

اما ایستادم به نوک پنجه‌ی پا 
اما حیف دستش از روی سرم رد شد  (وای مادرم)

چه روضه‌ای است که هر کس روایتش می‌کرد 
بنای گریه به وضع مصیبتش می‌کرد
 
چه می‌شد از دل آن کوچه بر نمی‌گشتند
قضا به لطف قدر خلق عادتش می کردش

برای جمله‌ی کوتاه هم مجال نداد
وگرنه فاطمه او را نصیحتش می‌کرد 

زکیه هیچ زمان حرف تند نشنیده 
و کاش راهزن این را رعایتش می‌کرد

حرام لقمه به مادر دو دست سیلی زد
گلی که لمس نسیمی اذیتش می‌کرد

یارب نصیب هیچ غریبی دگر مکن 
داغی که گیسوان حسن را سپید کرد

نظرات