
(دلی که سوخت با حال خراب آتش نمیگیرد) ۲ که این میخانه با جوش شراب آتش نمیگیرد خس و خاشاک آوردن، دریا را بسوزانن حرامیها نمیفهمن آب آتش نمیگیرد اگر آتش گرفت این در به گرمای وجود توست کدامین چوب پیش آفتاب آتش نمیگیرد اگر قرآن جهنم را روایت میکند یعنی به این آتش نوشتنها کتاب آتش نمیگیرد زمانی کعبه را آتش زدند و همچنان قبلهاست اگر چادر بسوزد که حجاب آتش نمیگیرد (دلت را مشتمشت انگار در دستاس میریزی) ۲ دلش سنگ است اگر این آسیاب آتش نمیگیرد (در این بستر از این پهلو به آن پهلو تو میسوزی) ۲ تو میسوزی چرا این رختخواب آتش نمیگیرد تو که میسوختی محسن عجب آغوش گرمی داشت از این غم هیچکس مثل رباب آتش نمیگیرد آه مادرم، مادرم، مادرم (وای مادرم، مادرم، مادرم)2 آخ مادرم، مادرم، مادرم