خون است که روی خاک و خشت افتاده داغ است به قلب سرنوشت افتاده خیزید و فرشته را به بیرون ببرید آتش به در باغ بهشت افتاده هر چه شد بین در و دیوار شد آتیش به آشیانه مرغی نمیزنند گیرم که خیمه خیمهی آل عبا نبود از آب هم مضایقه کردن کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا لبتشنه کی کشند کسی را کنار آب گیرم حسین سبطِ رسول خدا نبود دنیا ندیده کودک مظلوم را کشند ای کاش روی دست پدر این جفا نبود