
خلاصه بعد این اوضاع دگر شبها نمیخوابم ... یه شهر و امامش نکردن سلامش عدو با غلامش تو رو میزدن تو جون میدی از درد میگفتم که برگرد مغیره کمک کرد تو رو میزدن ... حرف از غلافه چند وقته که از مالیات قنفذ معافه پهلوت شکست و چند تا ضربه زد اضافه حرف از غلافه خونهی سوخته تکیه به دیوار زدی با شونهی سوخته ... گریه کنید، مادر ما پا به ماه بود ... درد بود و درد بود و درد بود زیر چشمان زن من جای دست مرد بود