شمع می‌سوزد ولی پروانه پر پر می‌زند

شمع می‌سوزد ولی پروانه پر پر می‌زند

[ امین قدیم ]
شمع می‌سوزد ولی پروانه پر پر می‌زند
مرگ تا پیشم می‌آید این در آن در می‌زند

از خودی‌ها بیخودی ما بی محلی دیده‌ایم
غصه جای آشنایان بیشتر سر می‌زند

از نفس افتادم اما هم‌نفس دارم هنوز
گرچه او هم با نفس ناله مکرر می‌زند

*******
کی گفته خون به دلش کن
میخ در گوش نکنی زهرامو ولش کن
داغ به جونمون زد
یه غلام سیاه زنم رو توی خونمون زد

در خونه از تنش بلند نشد، در کنده شده
پیرهنش سنگینی می‌کنه به خدا به تن خودش

شنیدم دو دستی زد تو صورتش، خدای من
جای بوسه‌های پیغمبرمو با غلاف زدند

داد می‌زد فاطمه زیر دست و پا، فضه بیا

*******
ثانی لگد میزد بقیه کیف می‌کردند 

*******
پوشیه دو سه ماه روته
یه کبودی روی بازوته
خنده‌هات واسه تابوته
زندگی رو ببین 

دیگه در رو نمی‌بندی
میخ رو از روی در کندی
به اجل داری می‌خندی
زندگی‌مو ببین

ندیده چشم تاریخ این شهر به صلابت من 
گریه کن زیر چادرت امشب به نجابت من
دو سه ماهه می‌خنده مغیره به خجالت من

ساکتی صدات افتاده
اشهد از لبات افتاده
دنیا از چشات افتاده
آرزوته وفات

حس نمی‌کنی دردی تو بازو خبرایی شده
نمی‌شی دیگه پهلو به پهلو خبرایی شده
شنیدم زدی خونه‌تو جارو خبرایی شده

*******
هی علی رو میزد و هی فاطمه رو می‌گرفت
همسری در این دو ماهه رو به همسر می‌زند

با همان دست شکسته با همان چشم ضعیف
کوک بر پیراهن سبط پیمبر می‌زند

روضه‌ی گودال را امشب مفصل گریه کرد
حرف نعل تازه شد بر سینه مادر می‌زند

دخترش را مثل دخترهای شاه آشفته دید
حرف‌های آخرش را هم به دختر می‌زند

صورتی که عین زهرا بود زیر چکمه رفت
هرچه زهرا ناز کرد اما ستمگر می‌زند

*******
حیف چشمای قشنگ تو حسین که نیزه خورد

نظرات