به قد علم کرده ولی رنگ قیامت نیست

به قد علم کرده ولی رنگ قیامت نیست

[ محمدحسین پویانفر ]
بهاران  قد علم کرده ولی رنگ قیامت نیست
قبای سبز پوشیده درختی که به نامت نیست

چه معنا می‌دهد عیدی که یارت را نمی‌بینی؟
چه دارد هفت سینی که در آن سرو امامت نیست؟

بساط این دکان داران پشیزی هم نمی‌ارزد
زمانی که متاع آن کتابی از کلامت نیست

مقام جبرئیلی هم بیاید باز بی‌اجر است
پری که استراحتگاه آن بالای بامت نیست

(گناه روسیاهی مثل من صحرانشینت کرد)۲
بمیرد نوکرت ارباب این شأن مقامت نیست

(همین که دست من را رو نکردی از تو ممنونم)۲
تو آقایی و غیر از آبروداری مرامت نیست

دم تحویل سال کهنه نو کن کاسه‌ی ما را
نمی‌خواهیم ظرفی را که در حد طعامت نیست

به گریه کردن یعقوب‌ها اعتنایی کن
اگر چه این طریق  عاشقی کردن به کارت نیست

(کسی این آخر سالی مرا گردن نمی‌گیرد)۲
به جز تو هیچکس پشت و پناه این غلامت نیست

بساط کفن و دفنم کاش در خاک نجف باشد
جز این هیچ اتفاقی در خور حسن ختامم نیست

اگر امسالِ ما بی کربلا باشد بکش ما را
که این جاماندن هر سال کم از قتل عامت نیست

حسین...

تو را جان همان گودال رفته خواهشاً برگرد
به لب‌هایش قسم دردی چو دوری مدامت نیست

همان شاهی که دیگر بعد غارت بی‌عمامه شد
همان جسمی که دیگر بعد مرکب‌ها سلامت نیست
****
اینجا که گود بود چرا خورده‌ای زمین؟

نظرات