(برای اینکه نمیریم؛ دم، اباالفضل است)2 برای زندهشدن؛ بازدم، اباالفضل است چگونه قرص نباشد دل حسین آنجا؟ که تکیهگاه و پناه حرم، اباالفضل است چه احتیاج به لشگر، چه حاجتی به زره در آن میانه که صاحبعلم اباالفضل است غمی نمانده مرا چون مرید عبّاسم چرا که کاشف هر همّوغم، اباالفضل است همیشه وقت بلا، ذکر اوست بر لبها چرا که کاشف هر غمّوهم، اباالفضل است غمی نمانده مرا چون مرید عبّاسم که ذکر جود و سخا و کرم، اباالفضل است دوای درد من بیقرار، علقمه است که مرهم دل درماندهام، اباالفضل است