تا تو بودی؛ سایه‌ی سر داشتیم

تا تو بودی؛ سایه‌ی سر داشتیم

[ حاج محمود کریمی ]
تا تو بودی؛ سایه‌ی سر داشتیم
زندگی را با تو باور داشتیم

تا تو بودی؛ پشت بابا، گرم بود
اقتداری بود؛ لشکر داشتیم

ای نگهبان عیالات حسین!
با تو ما در آسمان، پر داشتیم

با تو، عمّه بین محمل می‌نشست
بی‌هراس از شمر، معجر داشتیم

تا تو رفتی؛ غصّه‌ها تکثیر شد
کوله‌بار غصّه را برداشتیم

نانجیبی، راه بر من بسته بود
تازیانه بر غمت، پیوسته بود

پیش چشمم کعبه‌ی آمال رفت
داغت آمد؛ خواهرت از حال رفت

دشمن آمد، رنگ آرامش پرید
پشت‌بندش معجر و خلخال رفت

رفتی و بعد از تو میل آب نیست
تشنگی از یاد این اطفال، رفت

بی‌تو غربت کشت بابای مرا
تشنه‌لب تا مسلخ گودال رفت

شمر سر می‌بُرد؛ اخنس، پیرهن
هم زره؛ هم ‌خوود؛ حتّی شال رفت

بارها افتاد از نیزه سرش
رفت انگشتش، سرِ انگشترش

آه! مارا غصّه‌های یار کشت
نیزه‌دارش لحظه‌ی دیدار کشت

نقطه‌ی پرگار، رأس اصغر است
آه! مارا نقطه‌ی پرگار کشت

عشق، مارا گرچه هردم زنده کرد
در عوض این کوچه‌ها صدبار کشت

آستین‌ِ پاره‌ای، رووبند ماست
عمّه‌ام را دیده‌ی اغیار کشت

چوب قیمت خورد بر انگشرت
دختران را وحشت بازار کشت

داغ‌ها در سینه‌ام دارد دوام
با شراب از ما گرفتند انتقام

******

مرد مرداست پسرت
مرهم درداست پسرت
شفای امروز همه
شافع فرداست پسرت

نظرات