حنیف طاهری

ای گنج معرفت به دل سامرا سلام

487
2
ای گنج معرفت به دل سامرا، سلام
ابن الجواد، حضرت ابن الرضا، سلام

ای چون پدر، مطهر و معصوم و متقی
ای آسمان علم خدا، ایها النقی

خورشید از تشعشع نورت منور است
ماه فلک به یُمن حضورت منور است

در قول و فعل و حکم تو انصاف جاری است
باغ کرامت تو همیشه بهاری است

گنجینه های علم الهی است در دلت
حظ حضور می برم امشب ز محفلت

نطقت اگر نبود، هدایت نداشتیم
راهی به آسمان امامت نداشتیم

با نور تو درست شده اعتقادمان
دادی طریق عرضه ی حاجات یادمان

فهمانده ای به ما ادب و احترام را
طرز چگونه حرف زدن با امام را

فهمانده ای که شأن رفیع امام چیست
ظرفیت پذیرش فیض مدام چیست

لطفت اگر نبود، مقرب نمی‌شدیم
در محضر ائمه مودب نمی‌شدیم

توحید حق به نام شما آب خورده است
خضر از وجود جام شما آب خورده است

رکن خداشناسی و درهای رحمتید
فرزندهای نور و پسرهای رحمتید

هر کس که باطناً به خدا وصل می‌شود
با رحمت نگاه شما وصل می‌شود

ای سرو سربلند سحرهای سامرا
باز است بر گدای تو درهای سامرا

ما سائلیم و جای دگر سر نمی‌زنیم
جز خانه شما درِ دیگر نمی‌زنیم

امشب میان عشق شما سیر می‌کنم
از چشم پاک‌تان طلب خیر می‌کنم

من را از آن دو چشم شریفت نگاه کن
یا هادی الائمه مرا سر به راه کن

آقا تلاش کردم و این دل ادب نشد
آماده ی رسیدن ماه رجب نشد

باقی عمر را نگرانم چه می‌شود
آماده نیستم، رمضانم چه می‌شود؟

آقا، شنیده ام که غمت بی شمار بود
دور از مدینه بودی و دل، بی قرار بود

آقا، چه ها که از متوکل کشیده ای
پای پیاده در دل صحرا دویده ای

خسته شدی، عرق به جبینت نشسته بود
پایت برهنه، ناخن آن هم شکسته بود

می‌سوخت پیکر تو ولی خانه‌ات نسوخت
در بین شعله دامن دُردانه ات نسوخت

در کربلای جدّ شما غم چکار کرد؟
طفلی نفس بریده، از آتش فرار کرد

آن خیمه ای که گیسوی حورش طناب بود
می‌سوخت بین شعله و در التهاب بود

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش