
چطوری دلت میاد بدون ما بری سفر؟ حالا که داری میری پس ما دوتا رو هم ببَر نه قرارمون نبود رفیق نیمهراه باشی گفتی پابهپام میمونی تا یه تگیهگاه باشی به دلم آتیش نزن گریهی بیصدا نکن واسه زنده موندنم زیر لبت دعا نکن خیلی زود داری میری، دخترمون سه سالشه نذار باغ زندگیش رنگ گلای لاله شه وقت کوچِت ای پرستو نمِ پاییزی میخوای بعد عمری زندگی تازه ازت چیزی میخوام نگو دریای غمِ خدیجه ساحل نداره همه زندگیم فدات، عبام که قابل نداره به جونم آتیش زده حرف کفن، اسم عبا یادته گفته بودم برا تو از کربوبلا یادته گفته بودم از یه غریبِ بیکفن گفته بودم نوهمو کربوبلا سر میبُرن گفته بودم که سر همین عبا دعوا میشه سر غارت یه تیکّه پیروهن بلوا میشه