
پاشو نگاه کن که با چه حالی رسیده بابا ... پاشو کمک کن بریم به خیمه ، امید بابا ... زخم شمشیر روی قلبم ... جگرم آتیش میگیره ... بچّم از دستم داره میره ... الهی باباش بمیره ... حال من زاره ؛ بیا زینب ببین بچّم نیمه جونه ... کاکل و گیسوش ، چش و ابروش ، کلاه خودش غرق خونه ... سر تا پا پیکرش لاله بارونه ... نفساش آتش فشونه ... زینب جان! دست من جون نداره ... برداره این جسم پاره پاره ... از زخماش بارون خون می باره ... اهل خیمه دستامو بگیرید ... گوشه های عبامو بگیرید ... چشمای دخترامو رو بگیرید ... ولدی ... کنار جسمت اومد خمیده ، خمیده بابا ... شبیه مادر شدی عزیزم ، شهید بابا ... اوّلین باره جلو پاهام ... علیاکبر پا نمیشه ... پیکرش طوری پراکندس ... که همش پیدا نمیشه ... من نگرونم ؛ ما دوتا رو کی به خیمه میرسونه ... این همه عضو متلاشی روی خاکا ، جا میمونه ... سر تا پا پیکرش لاله بارونه ... نفساش آتش فشونه ... اهل خیمه دستامو بگیرید ...