هرگز نمیرد آنکه علی شد امام او ثبت است بر جریدهی عالم دوام او هر کس که در بلند شدن برده نام او ساقی به نور باده برافروخت جام او از آن به بعد کار جهان شد به کام او میگردد آسمان و زمین بر مدار عشق هرگز نمیرد آنکه دلش شد دچار عشق راه نجات، عاشقی و راه چاره عشق بیچاره آنکه کار ندارد به کار عشق خوشبخت آن کسی که میافتد به دام او دامی که آب و دانه در آن نیست بهتر است سنگی که زیر پای علی رفت گوهر است تا آسمان به زیر قدمهای حیدر است عالم در اختیار غلامان قنبر است از درک، خارج است مقام غلام او ما را خدا به خاطر او آفریده است در جسم ما هوای نجف را دمیده است هر کس که طعم آب نجف را چشیده است او در پیاله عکس رخ یار دیده است ما بیخبر زِ لذّت شرب مدام او مانند خوشههای ضریحش کسی ندید از او فقط یکی است، شبیهش کسی ندید نقصی به نامههای صریحش کسی ندید همسنگ خطبههای فصیحش کسی ندید یک نقطهی سیاه ندارد کلام او شمشیر میکِشد به دل مرده جان دهد زلزال میشود که جهان را تکان دهد تا مرگ را به هر که بخواهد نشان دهد گر هم صلاح دید کسی را امان دهد خشم خدا نهفته میان نیام او تا ذوالفقار را زِ غلافش کشیده است رنگ از رخ سپاه حرامی پریده است شیطان فرار کرده به کنجی خزیده است میراث او به حضرت مهدی رسیده است شمشیرِ لا مَفَرّ مِنَ الْانتقام، او میآید آنکه چشم به راهش نشستهایم عمری در انتظار نگاهش نشستهایم چشم انتظار چهرهی ماهش نشستهایم او را ندیده و به پناهش نشستهایم چشمان شیعه فرش شود زیر گام او زیباست از لبان نجیبش تبسّمی در منزلش اتاق ملاقات مردمی قربان آن دو لب چو نماید تکلّمی بر دشمنان شیعه ندارد ترحّمی جانها فدای لحظهی سبز قیام او