
دلم گرفته از این روزگار زجرآور جهان که لطف ندارد بگو نجف چه خبر تمام کون و مکان را اگر نگاه کنی جز او کسی به نظرها نمیرسد به نظر همه اجارهنشین شهنشه نجفیم زمین عمارت شخصی اوست سرتاسر مسیح میشوم و مرده زنده خواهم کرد به دست من برسد خاک پایی از قنبر هوار میثم تمّار روی دار این بود ضرر نکرده کسی که در عشق کرده ضرر هراس مرگ بدل شد به اشتیاق وصال فَمَن یَمُت یَرنی تا شنیدم از مادر به خاک تیره نخواهد نشست میّت ما درون قبر بریزند تربت حیدر چه عافیت چه بلا راضیام به تقدیرم به دستِ دستِ خدا هست تا قضا و قدر مبین که پیروهن وصلهدار میپوشد تو را با نظرِ بوتراب گردد زر علیست کیسه به دوش مدینه و کوفه علی به سورهی انفاق هَل اَتی مظهر به جز علی چه کسی قادر است وقت نبرد سلاح خویش ببخشد به دشمنِ کافر امیر بودن و همسفرهی فقیر شدن از عهدهی احدی غیر او نیامده بر نوشتم آنچه که خوبیست را به پای علی نوشتم آنچه بدی هست پای آن سه نفر یکی زِ جنگ فراری یکی بلاگردان بگو کدام شود جانشین پیغمبر اگر ملاک جگر هست ماجرای مَبیت اگر که قدرت بازوست قلعهی خیبر کَنندهی درِ خیبر اگر چه بوده ولی شکسته است غرورش در آستانهی در آرزوهای مرا در پشت در آتش زدند کاش میبستند جای دست چشمان مرا دست من بسته ولی دست مغیره باز بود