فرصت می‌گذره

فرصت می‌گذره

[ عباس طهماسب پور ]
(فرصت می‌گذره
تو که می‌گفتی قاسمم، مثلِ اکبره
حالا یه موقع این یتیم، از یادت نره
یا مظلوم)۲

عمو حسین، روی دست و پات میفتم تا نگی نه
عمو حسین، دوست دارم فدات بشم آقا نگی نه

حالا وقتشه، حرف بابامو می‌زنی این دست‌خطشه
خودش می‌خواسته قاسمش، قربونیت بشه
یا مظلوم

عمو حسین، من رضایت تو و بابامو می‌خوام
عمو حسین، از عسل شیرین‌تره خنده‌ی بابام

حسین...

مگه یادم می‌ره، اون بی‌حیا مادرمو زد
مگه یادم می‌ره، تو کوچه‌ها مادرمو زد
مگه یادم می‌ره، که بی‌هوا مادرمو زد

مگه یادم می‌ره، میخ در و سینه‌ی مادر
مگه یادم می‌ره، اون بازو و غلاف خنجر
مگه یادم می‌ره، گوشواره و خون رو معجر

مگه یادم می‌ره، این قومی که دنیاپرستند
مگه یادم می‌ره، که دستای بابا رو بستن
مگه یادم می‌ره که با لگد...

شاه کربلا، دیگه تمومه کار من پس زودتر بیا
بچه یتیم و جمع کن از، زیر دست و پا

عمو حسین، آینه‌ی مجتبی رو سنگا شکستن
استخونامو مثل زهرا شکستن

در استخوان خرد جناق تو دیدم
تصویر درودیوار و مادرم

سهم دار الحرب را پر کرده جسم اکبرم
جا برایت نیست قاسم، تا زمین بگذارمت

نظرات