
چقدَر اشک بریزم ز جدایی آقا من دلم تنگ شده، تنگ کجایی آقا همه دارند به تنهایی من میخندند به همه گفتهام این جمعه میایی آقا وقت و بی وقت هوای همه کردم جز تو کاش میخورد دلم با تو هوایی آقا من که خود معترفم نوکر بد یعنی من چقدر تو پِی احسان به گدایی آقا من کیم در به در و بی سر و پایی آقا تو فقط ناز بکش اخم کنی میمیرم یار و غم خوار منه زار شمایی آقا امتحان کردی و شرمنده شدم پیشِ حسین چون ندارم بخدا خورده حیایی آقا مادرت واسطه باشد همه را میبخشد قبل از آنکه ببری کرببلایی آقا فاطمه پشت در خانه صدایت میکرد (زود برگرد به دردش تو دوایی آقا)۲ **** اومدن توی خونم قدم زدن توی کوچه بچههامو هم زدن دیگه شبا دور هم جمع نمیشیم بد جوری زندگیمو بهم زدن من میخوام مثل بهار گریه کنم بشینم با ذوالفقار گریه کنم تو دلت پره منم دلم پره پس کمی بخواب بزار گریه کنم من میخوام به پات تمنا بیارم اشکمو برا مداوا بیارم پیش دست تو خجالت میکشم تو خونه دستمو بالا بیارم فاطمه حرف جدایی کم بزن خودت این تابوتتو بهم بزن بچهها دارن تماشا میکنن هر طوری شده پاشو قدم بزن این شبا حال و هوای خونمون خیلی عجیبه التماست میکنم بیشتر بمون علی غریبه من که از فزه شنیدم بهتری الحمدلله در زدم دیدم خودت پشت دری الحمدلله حلالم کن، این همه دردو طاقت آوردی بخاطر علی زمین خوردی میبینمت بهم میریزم منه تنها، منه مظلوم ازت میخوام، نری خانوم جای شکرش باقیه همین که محسنو ندیدی از گلوی پسرت تیر سه شعبه نکشیدی نه سرش از تن جدا شد و نه روی نیزها رفت دوباره گریز روضهها به سمت کربلا رفت دیگه دنیا، بدون تو به من نمیسازه هنوز میبینمت چشات بازه برا تو میخونم لالایی به اصرار عمه منم یخورده آب خوردم ببین برای تو هم آوردم ولی تو روی نیزههایی بخدا در همه عمرم به کسی رو نزدم رو زدم آب بگیرم پسرم را کشتند گر نگاهی به ما کند زهرا دردها را دوا کند زهرا کم نخواه از عطای بسیارش هرچه خواهی عطا کند زهرا این مقام کنیز او باشد تا دگر خود چهها کند زهرا