اَلا که رازِ خدایی، خدا کند که بیایی

اَلا که رازِ خدایی، خدا کند که بیایی

[ علی جهانبخش ]
اَلا که رازِ خدایی، خدا کند که بیایی
تو نورِ غیرنوایی خدا کنه که بیایی

قسم به عصمت زهرا بیا زِ غیبت کبری
دگر بس است جدایی، خدا کند که بیایی

همه جا بروم به بهانه‌ی تو 
که مگر برسم درِ خانه‌ی تو

همه جا دنبال تو می‌گردم
که تویی درمانِ دردم

یا اباصالح مددی...

جگرم آب شد و از تو نیامد خبری
طاقتم طاق شد و از تو نیامد خبری

عاشقانی که مدام از فرجت می‌گفتند
عکسشان قاب شد و از تو نیامد خبری
****
سجّاده‌ام معطّر از بوی ربّنا بود
آن‌چه شنیده می‌شد از من فقط خدا بود

یک عمر آه و نفرین از این و آن شنیدم
چرا؟ تنها به جرم این‌که نفرینِ من دعا بود

دیشب برای مردم تا صبح گریه کردم
ای کاش یک نفر هم دیشب به فکر ما بود

طفلانِ من به جای مردم گرسنه بودند
افطارِ خانه‌ی من در سفره‌ی شما بود

امروز را نبینید این بی‌حیا لگد زد
دیروز پشت این دَر جمعیتِ گدا بود

من هیچ شِکوه‌ای از بیگانگان ندارم
آن‌که به حال و روزم خندید آشنا بود

من درد مرتضی را با جانِ خود خریدم
در راهِ دوست باید آماده‌ی بلا بود

(حلالم کن کتک خوردی برای من
حلالم کن زمین خوردی به پای من)

دستم شکست اما من درد حس نکردم
اسم علی دوا بود اسم علی شفا بود

رفتم برای مردم حجّت تمام کردم
او را که می‌کشیدید او حجّتِ خدا بود

ای کاش می‌شکستند این دستِ دیگرم را 
اما به جای این دست، آن دستِ بسته وا بود

با کفش‌های خاکی در خانه‌ام قدم زد
آن خانه‌ای که فرشش بال فرشته‌ها بود

ای کاش ماجرا را حیدر ندیده باشد
وقتی سرم به دَر خورد، فضّه! علی کجا بود؟

تازه میان کوچه قلبم به درد آمد
حیدر برهنه سر بود، حیدر برهنه پا بود

تا قبر بردنم را همسایه‌ام نفهمید
از بس که مردنِ من چون شمع بی‌صدا بود

از بس که قطره قطره بر پای تو چکیدم
تابوتِ من سبک‌تر حتی زِ بوریا بود

ای آخرت وفا کن با ما شکسته دل‌ها
با ما شکسته دل‌ها دنیا که بی‌وفا بود
****
وای مادرم مادرم مادرم...

نخلی که شکسته ثمرش را نزنید
مرغی که زمین خورده پَرش را نزنید

دیدید اگر که دست مَردی بسته
دیگر درِ خانه همسرش را نزنید
****
مادرمو زدن، سایه‌ی رو سرمو زدن
بی‌هوا آیه‌ی کوثرو بی‌هوا می‌زدن

سرمایه‌ی محبّتِ زهراست دینِ من
من دین خویش را به دو دنیا نمی‌دهم

گر مِهر و ماه را به دو دستم نهد قضا
یک ذرّه از محبّت زهرا نمی‌دهم

در سینه‌ام جمال علی نقش بسته است
این سینه را سینه‌ی سَینا نمی‌دهم

نظرات