حسین وای... گریه زیاد کردم، نوحه زیاد خوندم پشت سرت خیلی وَ اِن یکاد خوندم و اِن یکادَ الذین کفروا نیزه فرو شد به تنت این قتلگاهه یا نیزهزاره این نیزهها رو کی در بیاره لبتشنه بودی کاری نکردن احکام ذبح و جاری نکردن خوب شد خورشید نشست شمر ولی از تنت پا نشد اذون شد نمازش رو بست شمر ولی از تنت پا نشد من زن تنهام چطور شمرو ازت جدا کنم