نبض عالم افتاد از کار از رو سینهش پاتو بردار گودال از خون رنگی میشه سینهاش کم کم سنگین میشه پهلوشو با لگد نزن اینقدر حرفای بد نزن کشوندنم تو گودال خوشی بهم حروم شد ضربهی آخر شمر خیلی گرون تموم شد پا خوردی تموم نیزهها رو تنها خوردی گریه زیاد کردم نوحه زیاد خوندم پشت سرت خیلی وان یکاد خوندم و ان یکاد الذین کفروا نیزه فرو شد به تنت حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم آرومم، پناه امن نوکری و برای آغوش تو مجنونم هرشب بازم تو روضههای تو شبیه ابر بارونم ای جانم، بهم اجازه دادی که بیام به زیر این پرچما ممنونم این خیر کثیر و من به لطف زهرا مادر تو مدیونم من دلخوشیم که اگه مسیر رو کج برم تو هستی کشتی نجات تنها تویی باب النجات اگه هر دری به روم بسته باشه میافتم به پات آقا نذار از دست برم قسَمت میدم به حق اشک نوکرات غیر تو رفیقی نیست کی میخوام بفهمم؟ واسه من شفیقی نیست کی میخوام بفهمم؟ حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم