ای عزیزی که تنت در وسط معرکه بود

ای عزیزی که تنت در وسط معرکه بود

[ علی جهانبخش ]
ای عزیزی که تنت در وسط معرکه بود
بردنِ پیرهنِ کهنه‌ی تو کار که بود

یه پیرهن پاره چه ارزشی داره
با چادرم باید برات کُنم چاره 

(ای حسینم، ای حسینم
ای ضیاء هر دو عینم) ...

 بین قتلگاه تو مگه چقد جا داره
نیزه روی نیزه و سنگ روی سنگ می‌باره

شلوغه گودال از هجوم یک لشکر
با قَتل صبر کشتن تو رو چه زجرآور

مثل خواهرت کسی غریب و تنها نشده
هر طرف صدا زدم مَحرمی پیدا نشده

کجاست علی‌اکبر، کجاست علمدارم
وقت سواری شد من بی‌کس و یارم

عمه جانم، عمه جانم
عمه جان قدکمانم

نظرات