ویلی ویلی، واویلا علی الحرم ویلی ویلی، واویلا علی الخیَم... پهلوون خیمه رفتی و مثل قلب من میلرزه ستون خیمه وای از این مصیبت بعد تو قراره آتیش بیغته جون خیمه کارمون تمومه آب میخوام چی کار دیگه از الان حرف آبرومه تنها دلخوشیم بود توی این بیابون مراقبم چشمای عمومه بابا اومد ولی جسم تورو برنگردوند این تاخیرش بخدا دل ربابو لرزوند حالا باید دیگه فاتحهی خیمه رو خوند ویلی ویلی، واویلا علی الحرم... چشم زدن چشاتو تیر حرمله از سرم گرفت سایهی نگاتو پاشو غیرتُ الله میسپری به کی توی این بیابون مُخَدَّراتو ساقیَ العطاشا هیچکسو نداره ببین چه قدر تنها مونده بابا عمه زینب اومد ایندفعه با گریه خودش گره زد به معجر ما بی تو حالا میبرن همهمونو اسارت گوشوارهها تو شلوغیا میره به غارت دور از چشمت چه قدر میشه به ما جسارت ویلی ویلی، واویلا علی الحرم... ویلی ویلی، واویلا علی الخیَم رنگ من پریده این که تو دوباره بیای به خیمه دیگه بعیده دلهره گرفتم جای دخترای علی مگه مجلس یزیده خاطرت عزیزه اما بعد تو خاک بی کسی رو سرم میریزه میشنوی صدارو میشنوی از الآن تو جمعشون صحبت از کنیزه چشمت روشن، جای ما مگه بزم شرابه وقتی نیستی دور دست همه طنابه شمر و خولی میزنن مارو میگن ثوابه ویلی ویلی، واویلا علی الحرم...