اشکای حرم، بارون دستای بریدت چشمای حرم، مدیون دستای بریدت هرچی گره افتاد به کارم، مادرم گفت سقّای حرم! قربون دستای بریدت بار اوّلم نیست؛ بار آخرم نیست، پریشونم کردی بار اوّلم نیست؛ بار آخرم نیست که مجنونم کردی بار اوّلم نیست؛ بار آخرم نیست، تو دیوونم کردی توو خونهی کرمتم اباالفضل دیوونهی حرمتم اباالفضل هر بیچاره و درموندهای باشه توو عالم راه چارشو میدونه دستای بریدت هربلایی هم سرم بیاد، از علم تو دل نمیبرم به جون دستای بریدت حاجتا بهونهست؛ راهی عاشقونهست؛ توو بازارت باشم توو صف زیارت با همین بضاعت، خریدارت باشم کاشکی ای علمدار! من توو عشق، اینبار علمدارت باشم توو خونهی کرمتم اباالفضل دیوونهی حرمتم اباالفضل رایت الحسین هنوز اگه سرخه مثه خون سرخی میگیره از خون دستای بریدت کربلا با اینکه مرکز عالمه امّا کربلا نبود بدون دستای بریدت دستاتو توو محشر تا میاره مادر، چه غوغایی میشه با دست کرامت، تازه اون قیامت تماشایی میشه باز روضهی مشک بین اونهمه اشک، چه دریایی میشه توو خونهی کرمتم اباالفضل دیوونهی حرمتم اباالفضل