پهلوونِ خیمه رفتی و مثل قلب من میلرزه ستون خیمه وای از این مصیبت بعد تو قراره آتیش بیفته به جونِ خیمه کارمون تمومه آب میخوام چیکار، دیگه از الان حرف آبرومه تنها دلخوشیم بود توی این بیابون مراقبم چشمای عمومه بابا اومد ولی جسم تو رو برنگردوند حالا باید دیگه فاتحهی خیمه رو خوند وِیلی وِیلی واویلا علی الحَرَم وِیلی وِیلی واویلا علی الخیَّم رنگ من پریده این که تو دوباره میای به خیمه دیگه بعیده دلهره گرفتم جای دخترای علی مگه مجلسِ یزیده؟ خاطرت عزیزه امّا بعد تو خاک بیکسی رو سرم میریزه میشنوی صدامو چشمت روشن، جای ما مگه بزمِ شرابه؟ اباالفضل، اباالفضل...