به سرازیریِ بابُ القبله تو سرازیریِ قبرم آقا منو تنها نگذار به شلوغیِ شبای جمعهات تو شلوغیِ قیامت جانا منو تنها نگذار منو تنها نگذار که من از تنهایی میترسم منو تنها نگذار، بیتو از هر جایی میترسم آبروداری کن که من از رسوایی میترسم آبروی دو عالَم... دل و دین و عقل و هوشم، همه را به باد دادی زِ کدام باده ساقی به منِ خراب دادی بعد صد سال اگر از سر قبرم گذری من کفن پاره کنم