یا عباس جیبِ المای لسکینه... لب کودکانم خشکیده جگرها از عطش تفتیده دارم خون میبارم از دیده تو خیمه رقیه غمگینه علی اصغر من بی جونه اگه آب بیاری میمونه تو که دادی قول مردونه برام داغ اصغر سنگینه یا عباس جیبِ المای لسکینه... نباشی حرم غوغا میشه حسین بیکَس و تنها میشه عَدو پاش به خیمه وا میشه حضورت برامون تسکینه بعد تو سهم ما آزاره جای ما کوچه و بازاره میشه گوش دخترها پاره سیلی رو صورتا میشینه یا عباس جیبِ المای لسکینه...