شب رفتنه منه، دلم تنگه رفتنه

شب رفتنه منه، دلم تنگه رفتنه

[ علیرضا سحری ]
شب رفتنه منه، دلم تنگه رفتنه
رباب شونه می‌زنه

کار از هنا و شانه کشیدن گذشته است
مویی که سوخته، گره‌اش وا نمی‌شود

باید که جفت و جور کنم صورت تو را
تنور خانه، گمانم هنوز روشن بود
وگرنه موی تو باید، بلندتر باشد

بابا نبودی ببینی پر معجرم سوخت
بابا نبودی ببینی که خاکسترم سوخت

ای بابا، حکایتی شده مویم
ای بابا، شکستگیه پهلویم
ای بابا، ببین کبوده بازویم

به دلم برات شده بابام میاد بابام میاد بابام میاد امشب

نظرات