بیا برگردیم و آوارهم نکن بگو من خوابمو بیدارم نکن بیا برگردیم از این صحرا بریم من گرفتارم، گرفتارم نکن نگو اینجا رو باید حرم کنیم نگو دوری از برادرم کنم اگه یه مو از سر تو کم بشه من باید چه خاکی تو سرم کنم من نمیخوام بیسرت رو ببینم پارهپاره پیکرت رو ببینم من نمیخوام که تو دستای کسی یادگار مادرت رو ببینم تو دلت میاد به من خزون بِدی یا نگینتو به ساربون بِدی یا که معجرم رو، دسترشته کنن توی بازار به همه نشون بدن اسمتو بردم زیر باران، باران گریه کرد تربت گذاشتم لای قرآن، قرآن گریه کرد ذوالجناح از میدان برمیگشت، پامیزد زمین مصیبتت از بس سنگینه، حیوان گریه کرد حسین جانم حسین جانم... گلی گم کردهام، میجویم او را وای به هر گل میرسم، میبویم او را گل من یک نشانی در بدن داشت یکی پیراهن کهنه به تن داشت کجایید ای شهیدانِ خدایی بلاجویان دشت کربلایی حسین جانم حسین جانم...