آنقدر چکمه به پهلوش زدن نامردا

آنقدر چکمه به پهلوش زدن نامردا

[ حاج محمود کریمی ]
آنقدر چکمه به پهلوش زدن نامردا
نیزه و تیر به بازوش زدن نامردا

با عصا بر لب و ابروش زدند نامردا
پنجه در طُرۀ گیسوش زدن نامردا

خواهرش رو به مدینه شد و فریاد کشید
مادرش از نفس افتاد ز بس داد کشید

هر چه که دور و برش بود به غارت بردند
شال سبزی کمرش بود به غارت بردند

آه عمامه سرش بود به غارت بردند

پربازدید ترین شعر روضه محرم و صفر عصر عاشورا - قتلگاه

محبوب ترین محرم و صفر عصر عاشورا - قتلگاه

محبوب ترین حاج محمود کریمی

نظرات