
(من و مادر و کوچه و اضطراب) ۲ دل آشوبه و بغض و رنج و عذاب کسی آمد از نسل ابلیس ِ پست جسورانه با کینهی بی حساب سرِ مادرم داد زد پیش من حیا کرد مادر ندادَش جواب غضب کرد و شد دستِ نحسش بلند شد عالم به روی سر من خراب بمیرم که زد سیلیِ بی هوا به مادر به آیینهی در حجاب نوک پای خود ایستادم ولی گذشت از سرم دست او با شتاب