از لحظه‌ای که دستت از مادر جدا شد

از لحظه‌ای که دستت از مادر جدا شد

[ حاج محمود کریمی ]
از لحظه‌ای که دستت از مادر جدا شد
تا لحظه‌ای که سهم تو زهر جفا شد

یک آب خوش پایین نرفته از گلویت
هر ثانیه خاکستری‌تر گشته مویت

سخت است عمری خواب تو کابوس باشد
سخت است که سهمت فقط افسوس باشد

سخت است روی خاک، مادر را ببینی
سخت است اشک از چهره‌ی مادر بچینی

سخت است تنها رازدار کوچه باشی
سخت است عمری بی‌قرار کوچه باشی

مولای من! سخت است بار غم کشیدن
یک عمر هی از این و آن، طعنه شنیدن

مولای من! سخت است در خانه غریبی
احباب، دور تو ولی تو بی‌‌حبیبی

با این‌که آقا سرگذشتی تلخ داری
امّا برای شاه عطشان، غصّه‌داری

آقا خودت لا یوم گفتی وقت رفتن
گفتی حسینم! گریه بس کن در غم من

گفتی حسینم تو شهید کربلایی
ای وای از روزی که تو بر نیزه‌هایی

گفتی حسینم ماتمت آخر ندارد
خولی سرت را بین خورجین می‌گذارد

نظرات