من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید

[ محسن عرب‌ خالقی ]
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم بُرده به باغ و دل من شاد کنید

فصل گل می‌گذرد هم‌نفسان بهر خدا
بنشینید به باغی و مرا یاد کنید
****
غروبی گریه می‌کردم به یاد دخترم بودم
اگر نامه ندادم غیرِ خون این‌جا مُرکّب نیست

پَرِ زخمی، دلِ خونین، غل و زنجیر، آهِ سرد
همه این‌ها به‌جای خود، نگهبان هم مؤدّب نیست

نظرات