عجب سفره عقدِ غرق خونی واویلا حسن جاش خالیه بیاد برای تماشا واویلا مثل عسل کشیده میشه قاسم رو خاکا اَمون از نعل اسبا، اَمون از نعل اسبا داره با داس و تیغ، زیر و رو میشه تنش قصّابها اومدن با ساطور میزنن عروس کجاست؟ ببینه دور دوماد چقد شلوغه اینجا نجمه ببین شده پهلوش شبیه مادربزرگش زهرا چه جشنی شد تو سپاه کف میزنن همه برای قاسم سابیده شد به جای قند همه استخونای قاسم داره میاد صدای فریادا بادا بادا مبارک بادا... به قاسم عقدشو تبریک میگفتن با دشنام یه جشن دیگه هم واسش میگیرن توی شام خاکستر میریزن سر عروس از روی بام داره میباره اشکام، داماد رو نیزه ولی بین بازاره عروس میرقصن رقّاصهها دور محمل بخصوص کاخ یزید قرار چه سور و ساتی بشه برپا نجمه! قاسم کجاست ببینه همسرشو میزنن اونجا نجمه؟ بزم شراب صدای خندهی مردمه که میپیچه تو هم شما رباب دستِ بسته میارن بین یه مشت نامحرم داره میاد صدای فریادا بادا بادا مبارک بادا...