چقدر خیر دیدهایم از محبت حسین به روی شانههای ماست دستِ رحمتِ حسین زبانزدِ تمام عالم است مهربانیاش دل مرا که بُرده است این عُطوفت حسین روایت است این که هر سحر فرشته میبرد سلامِ صبحگاهیِ مرا به خدمت حسین شفیعِ روز محشر است، آجُرِ حُسینیه به این بهانه که در آن شده است صحبت حسین چه بهتر است، با وضو میان روضه گریه کرد عبادت است گریههایِ بر مصیبتِ حسین به یک نظر دلِ خراب را درست میکند خدا کند شویم شامل عنایت حسین نترس، ظرفیت برای حُر شدن هنوز هست رسول تُرک، حُر شده است با هدایت حسین گناهکار دو قطره اشک بِین روضه ریخت خدا هم از گناه او گذشت بابت حسین حسین بانیِ قبولِ توبه ها آدم است همین هزار و چند ساله نیست، قدمت حسین به گرد و خاکِ معجرِ سهساله دخترش قسم برای دردهای ما دواست تربت حسین به حشر هم قدم که مینَهَد هنوز بیسر است قیامتی است لحظهی ورود حضرتِ حسین ******** ای تنِ خسته به گودال از پا افتاده تنت اینجاست، سرت پس به کجا افتاده هیچکس این بدن خُرد تو را جمع نکرد بسکه اعضاء ز اعضاء جدا افتاده این تن از هر طرف انگار به غارت رفته زیر نَعشت مچ دست و مچ پا افتاده دست بر شال کمربند گرفتی از چه بر تنت جای سم اسب چرا افتاده استخوانهای شکسته همه بیرون زدهاند دندهی پهلویت انگار که جا افتاده خودنماییِ کفِ چکمه مرا کشت حسین چقدر بر بدنت پنجهی پا افتاده با گلوی تو چه کرده است مگر شمر لَعین بارها خنجرش انگار خطا افتاده از چه انگشتر و انگشت تو پیدا نشود ساربان نیست ولی دِشنه به جا افتاده