عشق وقتی نام خود را اول دفتر گذاشت

عشق وقتی نام خود را اول دفتر گذاشت

[ مهدی اکبری ]
عشق وقتی نام خود را اول دفتر گذاشت
کار هر دلداده را بر عهده‌ی دلبر گذاشت

صبح خلقت هر کسی از خالقش نقشی گرفت
در کنار نام ما هم واژه‌ی نوکر گذاشت

در گرفتاری به دادم می‌رسد تنها حسین
تا به بن‌بستی رسیدم پیش پایم در گذاشت

آبرویش خرج شد تا آبرو‌دارم کند
من نکردم هیچ کاری او برایم سر گذاشت

پای گمراه مرا زهرا به هیئت‌ها کشاند
پرچمش را در مسیر چشم من مادر گذاشت

استکان چای روضه جامِ حوضِ کوثر است
سور و ساتِ بعد مجلس را خود حیدر گذاشت

فرش‌ها راجمع کردم سفره‌اش را پهن کرد
بهترین ظرف غذا را پیش این قنبر گذاشت

شستشوی دیگ نذری شست و شوی باطن است
زندگی‌اش را پدر پای همین باور گذاشت

قبر ما با دستمال اشک روشن می‌شود
گریه ‌کن آن را برای لحظه‌ی آخر گذاشت

در قیامت کوچه‌ی سینه‌زنی وا می‌کنیم
این قرار روضه را باید دَمِ محشر گذاشت

خواست تا آینده‌ی عُشّاق را تضمین کند
دستِ ما را شاه در دست علی‌اکبر گذاشت

قابِ لبخندِ نبی افتاد و تکه‌تکه شد
سُمِ مرکب پا روی تصویر پیغمبر گذاشت

نظرات