
بر سر ضربه زدن بر بدنت دعوا شد سر تقسیم تن بیکفنت دعوا شد همه در فکر ثواب و صِلِه بودند فقط موقع نیزهپرانی به تنت (دعوا شد) (شمر و خولی و سنان، هر سه کنارت بودند)2 (سر یک نیزه زدن بر دهنت دعوا شد)2 (هر کسی برد سری را که بگیرد صِلهای)2 لحظهی بر سر نیزه شدنت دعوا شد (با وجودی که خیامت همگی غارت شد)2 آخرُ الاَمر سر پیرُهنت دعوا شد ده نفر وحشی نامرد، سوار ده اسب حمله کردند و سر له شدنت دعوا شد