سلام اِیعزیزِ دلِ ما حسین حبیبی، تَصَدَّق عَلَینا حسین کَس و کارِ ما، آبرودارِ ما همه ثروتِ ما ز دنیا حسین کسی حالِ ما را نپرسیده بود یکی یادِ ما کرد، تنها حسین از آن دَم که واشد زبانم به حرف به من گفت مادر: بگو یاحسین زمین خورده بودم به افتادنم همه خنده کردند اِلّا حسین بَنا بود رُسوای عالَم شوم خرید آبروی گدا را حسین ضَرَر کردم از با همه بودنم رفاقت فقط با یکی، با حسین نِشَستم به پایینِ مَجلس ولی مرا بُرد بالای بالا حسین *** مادری خورد زمین و همهجا ریخت بههم همهی زندگیِ شیرِ خدا ریخت بههم