علمدار خوش غیرت لشکر من چه خاکی شده از غمت، بر سر من پس از تو دگر امنیت میرود از سر خیمه و خواهر و دختر من آه قیامت برپا شد ببین قدم تا شد امیدم یا عباس آه پس از تو نامآور شدم تنها دیگر بریدم یا عباس آه در خون نشسته، سقا تشنهای در کنار دریا زائرت مادرم شد زهرا ای علمدار من یا سقا... پس از تو حسابم دگر پاک پاک است بدون تو شش ماهی من، هلاک است چه کرده عمودی که خورده به فرقت بمیرم که دندان تو، روی خاک است آه دو دستت افتاده رقیه جان داده بیا برخیز از جا آه وجودم لرزیده سر تو پاشیده چه سازم من حالا میشود بی تو خیمه غارت بر سر غارت معجرها میشود بین لشکر دعوا