ای ساقی لب تشنگان

ای ساقی لب تشنگان

[ علی نجفی ]
(ای ساقی لب‌ تشنه‌گان، ای جان جانانم، سقّای طفلانم) ٢
داغت شکسته پشت من، ای راحت جانم، سقّای طفلانم

ای ساقی لب‌ تشنه‌گان، ای جان جانانم، سقّای طفلانم

من بی‌برادر چون کنم با این سپاه دون، با این دل پر خون
خواهم برم در خیمه‌گه، این جسم صد چاکت، از روی این پاکت 
ممکن نباشد یا اخا محزون و نالانم، سقّای طفلانم

ای ساقی لب‌ تشنه‌گان، ای جان جانانم، سقّای طفلانم

برخیز و بَر در خیمه‌گه، یک قطره‌ی آبی، به‌به چه خوش خوابی
گشته به دل از این حرم، غم‌های دورانم، سقّای طفلانم 

ای ساقی لب‌ تشنه‌گان، ای جان جانانم، سقّای طفلانم

شد روز روشن پیش چشمم تیره‌ هم‌چون شب، چون معجر زینب
امشب به خواب راحتت، آن فرقه‌ی کفّار، زینب بود بیدار 

ای ساقی لب‌ تشنه‌گان، ای جان جانانم، سقّای طفلانم

نظرات