تو طبیب دل بیمار منی

تو طبیب دل بیمار منی

[ کربلایی نریمان پناهی ]
تو طبیبِ دلِ بیمارِ منی
سیدی، سرور و سالارِ منی

ابوفاضل مدد، ابوفاضل مدد...

تن من شعله‌ور از آتش عشق
تو صفای تنِ تب‌دارِ منی 

ابوفاضل مدد، ابوفاضل مدد...

مهرِ سوزان نظری کن به قمر
که به راه تو زِ جان کرده گذر

ابوفاضل مدد، ابوفاضل مدد...

مادرم گفته غلامت باشم 
خادمِ درگَهِ مامت باشم 

گفته در بستر اندوه پدر
که فدایی قیامت باشم

علمدارِ حرم، ای صحرا داده جان
ببین گریان شده زمین و آسمان 

ابوفاضل مدد، ابوفاضل مدد...

زِ بی‌آبی حرم بسوزد در عطش 
شده تنها حسین میان دشمنان 

ابوفاضل مدد، ابوفاضل مدد...

کودکان در عطش افروخته‌اند
چشم امید به من دوخته‌اند 
بس که گفتند عمو تشنه‌لبیم 
به خدا قلب مرا سوخته‌اند

نظرات