دوباره جای واژهی عشق نوشتم قمرالعشیره بازم دست منو ابالفضل با دستای قلم میگیره مرکز اعجازه، کارش اصلاً همینه رو به مرد آوردم، خُب چی بهتر از اینه پنجره فولادش، باب ام بنینه کمِ من و جود و کرم ابالفضل ابالفضل دلِ من و مشک حرم ابالفضل ابالفضل ابالفضل مدد... با هر پلک زدن رقیه دلش متصله ابالفضل منظم یا رقیه میگه تپشهای دل ابالفضل روی شونش عرشو، رفته دیده رقیه به ورود قلبش، شاه کلید رقیه تا ابالفضل گفتم، زود رسیده رقیه حرم تو منظومهی عشق رقیه رقیه میبری گداهاتو دمشق رقیه رقیه کمِ من و جود و کرم ابالفضل ابالفضل دلِ من و مشک حرم ابالفضل ابالفضل