
سائلت بر دری از درب تو بهتر نزده پشت در مانده ولیکن درِ دیگر نزده خوبی مرغ زبان بسته و پر بستۀ تو به همین است که جای دگری پر نزده آنقّدّر سوختهام از سر شب تا حالا غیر پروانه به من هیچکسی سر نزده روی در خون سر انگشت مرامیبینی خانهات را کسی اندازۀ من در نزده *** بالای بام نام تو را جار میزنیم زهرا اگر قبول کند مثل پرچمیم دم میزنیم و میّتمان زنده میشود حداقل در این دهه عیسیابن مریمیم ما را خودت غلام سیاه آفریدهای خیلی شبیه رخت سیاه محرمیم گریه بده وگرنه از اینجا نمیرویم ما صاحب غمیم، به دنبال ماتمیم ما را بخر، ضرر بده اصلا چه میشود خوبیم یا بدیم همینیم، در همیم بیچاره آنکه پیر شد و کربلا نرفت ما کربلا نرفته، فقیر دو عالمیم *** امشب خدا کند مّلّکی بین همهمه پروندۀ مرا ببرد نزد فاطمه تا آن گدا نواز، گدا پروری کند تنها نه من، برای همه مادری کند شاید به التماس دلم اعتنا کند امشب حرم که رفت مرا هم دعا کند شبهای جمعه فاطمه از حال میرود با پهلوی شکسته به گودال میرود شب تا به صبح فاطمه فریاد میزند با دیدن گلوی بریده داد میزند ای کشتۀ فتاده به هامون حسین من ای صید دست و پا زده در خون حسین من ***