
دشنهای کند میرسد از راه نیت کشتن تو را دارد چقدر زخم خوردهای ای وای خواهرت خیمه بوریا دارد نیزههایی شکسته افتاده لب گودالو گوشۀ گودال چادر خواهر تو خاکی شد روی تل مقابل گودال سایۀ چکمهای مرا ترساند حق بده خصلت یتیم این است صحنۀ غارت عبای تنت دیدنو باورش سنگین است این عباس پِیّمبر است عمو نگذار انقّدّر کشیده شود این که رسم گلو بریدن نیست وای اگر این گلو بریده شود یک هزارو نهصد زخم زخمهای تو را شمردم من احتیاجی به تیغ حرمله نیست ای عموی غریب، مردم من *** ناگهان بین کش مکش دیدی چادرم زیر پای قاتل رفت پیکرت ماند در ته گودال خواهرت قاطی ارازل رفت پیش من نیزهها کم آوردند من که سر نمیدهم به کسی غیرت الله من خاطرت جمع من که معجر نمیدهم به کسی ***