
دیر آمدم دیدم سرت دست سنان بود گودال منبر بود و زخمت روضهخوان بود این نامرتب بودنت تقصیر شمر است تاراج جسم تو ولی، فکر سنان بود انگشترت هرچند دست یک نفر رفت پیراهنت اما، به دست این و آن بود حسین... دندان تو، افتاد روی خاک گودال جنس عصای پیرمردان، خیزران بود تا تنور از داغ تو، آتش گرفته خولی سرت را برد، فکر آب و نان بود مقتول زیر آفتاب کربلا ماند قاتل ولی تا شام، زیر سایهبان بود ببین که با که میروم، شمر جلودار شده