
دست را بر طناب می گیرد بچه را از رباب می گیرد بچه را از رباب می گیرد خیمه را اضطراب می گیرد دست و پا می زند علی اصغر تیر دارد شتاب می گیرد مگر این حنجر به هم خورده چند قطره آب می گیرد از سؤال نكرده اش حنجر به سه صورت جواب می گیرد آه از غنچه ی گلی این بار تیر دارد گلاب می گیرد تا كه اصغر سوار عرش شود خود مولا ركاب می گیرد