به صحرا سپردم که با خاک بپوشونه داداش تنت رو

به صحرا سپردم که با خاک بپوشونه داداش تنت رو

[ محمدحسین حدادیان ]
به صحرا 
سپردم که با خاک بپوشونه داداش تنت رو
بمیرم که بردن جلو چشم من پیرهنت رو، واویلا

تا حالا از این خونواده زنی رو نبردن اسارت 
الهی می‌مردم نمی‌دیدم اینقدر جسارت یا مظلوم
****
حسین جان ای آبروی دو عالم
نگین سلیمان به حلقه‌ی خاتم

خداحافظ ای برادرِ زینب
به خون غلتان در برابرِ زینب

به شهر شام در هجوم نظرها
****
همه میان واسه تماشا چه کنم؟
تو بازار بَرده‌ فروشا چه کنم؟ 
****
عمو مواظب چشمات باش
مراقب دستات باش
سکینه با چه حالی، آورده مَشک خالی

همیشه به حرفت عمل کردی عمو
برو ولی قول بده برگردی عمو
****
تو یه نصف روز پیر شدی برات بمیرم
اسیر شدی برات بمیرم
اسیر شدی برات بمیرم، بمیرم
****
هرجا که به پرچمش نگاهت افتاد 
حرم رقیه‌اس
تنها حرمی که روضه‌خون نمی‌خواد
حرم رقیه‌اس

اومدم زیارتت با گریه، با زاری
تو هنوزم وسط بازاری
خیلی روضه‌ی نگفته داری، وای

سلام خانم
ایّتها الصدیقة الشهیده
ای نوه‌ی مادرِ قد خمیده
گنبدتم مثل موهات سفیده

صورت زائرت این‌جا خیسه، بارونه 
در و دیوار حرم می‌خونه
دختر شاه کجا ویرونه، وای

بسوز ای دل
آتیش گرفته دامن رقیه 
جونی نمونده به تن رقیه
تفریحشونه زدنِ رقیه

شنیدم که اربعین جا موندی، دلگیرم
من به‌جای تو زیارت میرم 
یا رقیه میگم و می‌میرم، وای

همین‌جا بود
تو بغل رباب سیلی خوردی
حتی میون خواب سیلی خوردی
تو مجلس شراب سیلی خوردی 

سلام خانم
شرمنده‌تم تو روضه‌هات نمردم
ولی برات همیشه غصّه خوردم 
بی‌کفنی برات کفن آوردم

نظرات