چرا افتاده بین ما جدایی نمیدونم کجای کربلایی منِ زینب خبر از تو ندارم زنِ خولی خبر داره کجایی غم عشقت بیابون پرورُم کرد هوای وصل بیبال و پَرُم کرد به ما گفتی صبوری کن صبوری *** من زینبِ صبورِ تو بودم، ولی حسین هنگام قتلِ صبر تو، صبرم تمام شد *** ای احترام واجبِ زینب دَمِ غروب عریان شدی و