گریه می‌کنم برات گریه زیاد

گریه می‌کنم برات گریه زیاد

[ محمدحسین حدادیان ]
گریه می‌کنم برات، گریه زیاد
کی می‌گه گریه به مردا نمیاد

مَردَمو زنونه گریه میکنم
این همونیه که مادرت می‌خواد

یادم نمی‌رود که سنان حرف بد زد و
شمر حرامزاده، به جسمت لگد زد و

بر سینه‌اَت نشست، بمیرم که وای وای
وقتی سرت شکست، زدم زیر های های

لب‌تشنه را که با عجله سر نمی‌بُرند
حداقل مقابل دختر نمی‌بُرند

تنها نذار اُمّ المصائب رو
خیمه نفرست، اسب بی‌صاحب رو

نفس بکِش، خواهرت پس افتاد
خیمه دست شمر و شبث افتاد

چه نامرتب، بریده شد گلوی تو بمیره زینب
سر و بریدن، به روی تل خواهرتو مگه ندیدن

سیّدناالغریب، سیّدناالعطشان، سیّدناالعریان

حسین یا اباعبدالله...

نظرات