بعد از نبی، به فاطمه دنیا وفا نکرد غربت رسید و دامن او را رها نکرد او را زدند در برِ چشمان مرتضی ناله ز ضربه ها به برِ مرتضی نکرد ذکر لبش به زیر لگد «یا علی مدد» از عمق سینه عشق علی را جدا نکرد شمع وجود او به دل شعله آب شد جز عشق مرتضی به کسی اعتنا نکرد در راه رهبری قدمش خستگی نداشت دستش شکست، دست علی را رها نکرد دستی که شد شکسته از آن ضربه ها، دگر گندم برای نان علی آسیاب نکرد جز آن سحر که مرگ طلب کرد از خدا در کل عمر، بهر خودش یک دعا نکرد شب ها به سجده بود و همه روز، روزه دار در پای سفره، بی علی افطار وا نکرد جز لحظه ای که دیده به تابوت خود گشود زهرای خسته، خنده ی دندان نما نکرد جز آن زمان که مشک به دندان گرفته بود در پیش خلق خنده ی دندان نما نکرد